ترانه مامان
دخترم ترانه 4شهریور ماه نودویک با وزن3.350 وقد 52سانت درساعت13:55دقیقه چشم به جهان گشود وحس قشنگه مادری رو به من هدیه کرد.
دو سالگیت مبارک عشقم
دختر ناز و شیرین زبونم امروز سالروز زمینی شدن شماست به خاطره وجودت از خدای بزرگ ممنونم عاشقانه دوستت دارم ...
یک سال با خوش اهنگ ترین ترانه دنیا
همونطور که قبلا هم گفتم به خاطر دیر درست کردن وبلاگ گزیده ای از خاطرات دختر نازم رو در طول یک سال میذارم . اولین باری که ترانه خانم رو بردیم حموم به کمک مامان شهناز بود منم فقط ایستاده بودم و خوب نگاه میکردم تا یاد بگیرم و دیگه همیشه خودم گلم رو ببرم حموم خیلی ساک...
مادرانه
..دوست دارم بی امان از تو و عشقم نسبت به تو بنویسم.. خدایا سپاس می گویم برای هدیه ارزشمندی که به من عطا کردی..خدایا این لذت بی اندازه را به همه زنان ارزانی کن..بگذار دیگران هم با تمام وجود این روزها را تجربه کنند.. خداوندا مراقب فرزندم باش.. از روح پرسخاوت و مهربانت به او ببخش.. پروردگار من، کمکم کن صبور باشم و مهربان، لطیف باشم و پر حوصله، اراده ای داشته باشم پولادین، نیرویی داشته باشم عظیم برای پرورش و تربیت و آموزش هدیه زیبای خودت..نگذار شرمنده تو و هدیه باشکوهت شوم..مثل همیشه بال خودت را بر زندگی من بگستران..می خواهم در کنار خانواده ام زیر سایه تو خوشبخت باشم فقط زیر سایه تو.. برای عشقی که به من داشتی و داری س...
واکسن یک سالگی
روز سه شنبه 5 شهریور ماه رفتیم خانه بهداشت تا ترانه خانم واکسن یک سالگیش رو بزنه ازشب قبل کلی استرس داشتم و خیلی هم نگران بودم چون تازه یه کم حالت بهتر شده بود به خاطر ویروسی که شب تولدت گرفته بودی. رفتیم داخله اتاق به همراهه مامان شهناز ولی چون طبق معمول من طاقت سوزن خوردن شما رو نداشتم سپردمت دسته مامانی و خودم منتظر موندم که بیایید گوشام رو تیز کرده بودم ببینم صدایی ازت میاد یا نه که یهو دیدم مامان شهناز گفت بریم .منم متعجب پرسیدم مگه زد؟؟؟ گفت بله دخترمون هم خیلی خانم بود هیچی نگفت فقط نگاه میکرد خیلی خوشحال شدم که اینبار اصلا گریه نکردی خدارو شکر خیلی اروم بودی شبش هم اصلا تب نکردی و مشغوله شیطنت و بازی بودی حالا دیگ...
روز تولد پاره تنم
روز تولدت بهترین روزه رندگیم بود حسه شیرینه مادری روزی که حس کردم کامل شدم بزرگ شدم کوه شدم روزی که بخاطره ورودت حاضر بودم تمام سختی های دنیا را با جون بخرم تا فقط در اغوشت بگیرم و از عطر تنت مست بشم بعد از نه ماه انتظار قرار بود بیایی و زندگیمون رو پر رنگ تر از گذشته کنی و عشقه من و بابا سعید رو کاملتر کنی. یه حسه عجیبی داشتم از اینکه قرار بود لمست کنم رو در رو ببینمت اخه عادت کرده بودم به دست و پا زدنات به اینکه قلبم با هر تپش قلبت بزنه به اینکه مواظبه خوردنم راه رفتنم خوابیدنم نشستنم و.... باشم که یه وقت فرشته نازم اذیت تشه نه ماه بود که تمامه عطرها و لوازم ارایشامو کنار گداشته بودم که یه وق...
فرشته کوچکم روزت مبارک
دخترکم قشنگم هستی من زیباترین گلم روزت مبارک امروز 16 شهریور ولادت حضرت معصومه (س) و روز دختر است ومن خیلی خوشحالم که خداوند فرشته مهربونی مثل تورو به من هدیه کرده عاشقانه دوستت دارم ...
خوش اومدی به خونه
یه کم دیر به فکر افتادم مامانی
امروز 13 شهریور یهو به ذهنم رسید که برات وبلاگ درست کنم میدونم یه کوچولو دیر شده اما ماهی رو هر وقت از اب بگیری تاره است سعی میکنم یه کمی از اتفاقاتی که توی این یک سال گذشته برات اینجا بذارم البته یه دفتره خوشگل داری که مامان از لحظه به لحظه که شما تو دله مامان اومدی تا وقتی که با اون پاهای کوچولو و خوشگلت پا به این دنیا گذاشتی برات نوشته که جاش محفوظه و به موقعش بهت میدم